غر

پس من به کی غر بزنم؟ چرا همه به من غر بزنن اما من به هیشکی غر نزنم؟ سنگ زیرین آسیا بودن تا کی آخه؟ (در راستای به جان خریدن غر ها و کنجکاوی های کسرای عزیز در مورد چگونگی و چرایی باز بودن در گنجه و دراز بودن پیراهن دوستان و گرامافون زدن دختر پیرزن همسایه و به دندان گرفتن این جگر پاره پاره توسط ما. تا باشد که مشکلات بی پایان شوهرمان با این غرها حل شود و ایضا دلشان هم خالی شود. چرا که ما در خانه راست راست می گردیم و اصلا هیچ گونه مشکلی نداریم و خیلی داریم عیش می کنیم تو این زندگی سگی. پس حداقل برای خالی نبودن عریضه یه کم غر بشنویم تا خیلی هم بی درد از دنیا نریم)

شوهر عزیز تر از جانم بالاخره تصمیم گرفتن بعد از اتمام این پروژه به شرکای خیلی بسیار فعالشون بگن شما رو به خیر و ما رو به سلامت. این همه کار چه فایده ای داره واسمون آخه؟ جون بکن، سفر برو، بی خوابی بکش، آخرش موقع پول تقسیم کردن سوت بزن بقیه بیان سهمشون و بگیرن. وای که چقدر حرصم می گیره. ولی دیگه تموم شد

بلیتمون هم واسه وسطای ماه رمضون گرفتیم. بد نیست. تا حدود سه هفته دیگه یه سفر در پیش داریم. اولین سفر با نی نی جان.

بذار ببینم، لااقل یه نکته مثبت باید وجود داشته باشه. آره، امروز ظرفای جمع شده از هفته اخیر رو شستم. این خودش قدم بزرگیه

پ.ن: این پله ها هم پیر ما رو در آورد. چرا واسه خونه دو طبقه آسانسور نمی ذارن آخه؟!


نظرات 1 + ارسال نظر
ساده سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://lhichl.blogfa.com

اوه اوه اوه...
اگه مردا غر نزنن چی کار کنن پس؟
مگه کاری جز غر زدن بلدن اصن؟
میرن سر کار...دو ساعت اوا صبحانه...بعدش گپ با رفقا...بعدش روزنامه و تحلیل خبرهای داغ روز(اکثرا هم ورزشی)
این وسط اگه فرصتی پیش بیاد واسه خالی نبودن عریضه یه کارهایی هم می کنن که نگن الکی اومدن.
بعدش میان خونه...
از نظر اونا از صبح تا ظهر خانم خواب بوده و یکی بادشو می زده و یکی بچه رو حمام برده و اون یکی ظرفا رو شسته و یکی دیگه غذا رو پخته و آخری هم جارو پارو کرده...
اونوقته که می گن:
چرا در گنجه بازه؟
چرا دم خر دارزه؟
کو تخم مرغ تازه؟
(گفتم خر یاد پیتزا افتادم)
.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد